در پاسخ به این پرسش که «مهمترین چیزی که باید برای اطمینان حاصل کردن از کاربرپسند بودن یک سایت مد نظر قرار داد چیست؟» میتوان گفت که هرگز نباید کاری نکنیم تا کاربران در حین استفاده از سایت مجبور به فکر کردن شوند. این قانون یکی از مهمترین اصول در طراحی تجربهٔ کاربری است که اگر به خوبی رعایت نشود، سایر اقداماتی که برای یوایکس انجام میدهیم آنطور که باید و شاید اثربخش نخواهند بود. به عبارت دیگر، زمانی که سایتی در معرض دید مخاطبی قرار میگیرد، خود سایت باید بدون نیاز به توضیح یا گشتزنی، گویای ماهیتاش باشد و کاربر بدون نیاز به فکر کردن بفهمد که چگونه باید از آن استفاده کند.
پیش از پرداختن به ادامهٔ مطلب، بهتر کسی کمی با مفهوم Technophobe که در عنوان این مقاله استفاده شده آشنا شویم. این اصطلاح از واژهٔ Technophobia گرفته شده که خود این واژه هم برگرفته از معادلهای واژگان یونانی «مهارت» و «ترس» است که با این تفاسیر میتوان گفت Technophobe به کسی گفته میشود که از استفاده از فناوریهای جدید واهمه دارد.
حال برای روشنتر شدن این مسئله، مثالی میزنیم. فرض کنیم که سایتی داریم که میخواهیم اطمینان حاصل کنیم تجربهٔ کاربری خوبی برای کاربران رقم میزند. به عنوان یک قانون کلی، در چنین شرایطی هرگز روی تجربهٔ خودتان در مورد سایت حساب نکنید چرا که شما (اگر برنامهنویس یا طراح سایت هم بوده باشید) آنقدر با سایت سروکله زدهاید که میدانید چگونه به کدام بخش سایت مراجعه کنید بلکه در عوض باید به طور مثال کسی همچون یکی از والدین خود که سواد خواندن و نوشتن داشته باشد را هدف قرار داده و سایتتان را در معرض دید وی قرار دهید و از وی بخواهید که به فلان بخش سایت برود. در چنین صورتی، به راحتی میتوانید بسنجید که آیا سایت شما برای کاربران عادی، که برخی از ایشان اتفاقاً تکنوفوب هم هستند، طراحی شده است یا خیر.
گاهی اوقات میتوان پا را از این هم فراتر گذاشته و گفت که طراحان سایت نیاز دارند تا سایت خود را به گونهای طراحی کنند که اگر کسی تکنوفوب بود و یا ضریب هوشی پایینی داشت، کماکان بتواند از سایت بهرهمند گردد. به عبارت دیگر، هرگز نباید مبنا را بر این بگذاریم که مخاطبین سایت ما تعدادی گیک هستند؛ بلکه باید اینگونه به قضیه نگاه کنیم که مخاطبین سایت تعدادی آدم عادی هستند که اصلاً نمیدانند چگونه باید از یک سایت استفاده کرد و در این صورت است که میتوان این اطمینان را حاصل کرد که سایت درصد قابلتوجهی از کاربران را راضی نگاه خواهد داشت.
چگونه از به فکر فرو رفتن کاربران سایت جلوگیری کنیم؟
چیزهایی که در سایتها منجر به فکر کردن کاربران میشوند زیاد هستند. برای مثال، فرض کنیم استارتاپی داریم که در آن به دنبال استخدام برنامهنویس پایتون هستیم. برای این منظور، در صفحهٔ اصلی سایت نیاز است تا دکمهای در نظر گرفت که متقاضیان را به لندینگ پیج مربوطه هدایت کند و این در حالی است که برای این دکمه میتوان برچسبهای مختلفی در نظر گرفت که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- فرصتهای شغلی
- استخدام مشاغل
- استخدام برنامهنویس پایتون
- همکاری با ما
- فقط گیکها کلیک کنند
- همکار ما شوید و …
به نظر میرسد که از میان عناوین فوق، صرفاً گزینهٔ «استخدام برنامهنویس پایتون» نسبت به مابقی عناوین کاربران را کمتر مجبور به فکر کردن کرده و اگر کسی برنامهنویس پایتون باشد، به راحتی جذب آن دکمه خواهد شد.
یکی دیگر از چیزهایی که منجر به تجربهٔ کاربری بدی میشود، این است که طراحان فرانتاند دکمهها را به گونهای طراحی میکنند که مخاطب سایت از اینکه تشخیص دهد یک دکمه در مقابل وی قرار گرفته ناتوان خواهد بود. به طور کلی، باید دکمهها و یا لینکها به گونهای طراحی شوند که کاربران بدون نیاز به فکر کردن، خیلی سریع آنها را بیابند (همواره برخی سایتها را میبینیم که لینکهایی در آنها استفاده شده که با مابقی متون هیچ فرقی نمیکنند و صرفاً زمانی که نشانگر ماوس را روی آنها قرار میدهیم، نشانگر ماوس شبیه به یک دست میشود. به عبارت دیگر، کاربر با آزمون و خطا متوجه وجود لینکها خواهد شد و این مساوی است با کاهش ماندگاری کاربران در سایت.)
لیستی که در ادامه مشاهده خواهید کرد، شامل چیزهایی است که علاوه بر موارد فوق، کاربر اصلاً نباید در مورد آنها فکر کند و نیاز است تا در یک نگاه متوجهٔ آنها گردد:
- الان کجای سایت هستم؟
- استفاده از سایت را از کجا باید شروع کنم؟
- بخش ... کجای سایت است؟
- مهمترین چیزهای این صفحهٔ بهخصوص کدامند؟
- چرا این بخش از سایت ... نامگذاری شده است؟
به طور کلی، باید سایت خود را به گونهای طراحی کنیم که تعداد علامت سؤالهایی که ممکن است در ذهن کاربران نقش بندد را به حداقل برسانیم و همین مسأله میتواند به عنوان یکی از رموز موفقیت سایت ما گردد (در همین راستا، کتاب مرجعی تحت عنوان Don't Make Me Think وجود دارد که به منزلهٔ نقطهٔ شروع خوبی برای طراحان تجربهٔ کاربری محسوب میگردد.)
همچنین نکته جالبی که در مورد برخی کاربران به چشم میخورد این است که وقتی با سایتی مواجه میشوند که اصطلاحاً UX خوبی ندارد، به جای آنکه انگشت اتهام را به سمت طراح سایت بچرخانند، روی خود برچسب نابلد میزنند و فکر میکنند که مشکل از خودِ ایشان است که نمیتوانند به سادگی با سایت کار کنند!
آنچه مسلم است اینکه صفحات سایت ما باید خود گویای محتوایشان از یکسو و همچین نحوهٔ استفاده از آن محتواها از سوی دیگر باشند و اساساً یک طراح موفق کسی است که سایت را به گونهای طراحی کند که حداقل نیاز به Guide (راهنما) برای استفاده از سایت وجود داشته باشد و خود لیاوت صفحه به عنوان یک راهنمای اصولی کاربران را به راحتترین شکل ممکن به بخشهای مختلف صفحه هدایت کند.
دیدگاه استیو جابز در مورد تجربهٔ کاربری
دیدگاهی که استیو جابز نسبت به تجربهٔ کاربری داشت هم جالب است به طوری که وی اعتقاد داشت دفترچهٔ راهنمای کامپیوترهای مکینتاش را باید به گونهای نوشت که یک بچهٔ کلاس اولی هم با خواندن آن متوجه نحوهٔ استفاده از آن محصول گردد سپس یک گام جلوتر رفته و میگوید که اصلاً دفترچهٔ راهنمای مکینتاش باید توسط یک بچهٔ کلاس اولی نوشته شود و در نهایت هم اعتقاد داشت که مکینتاش باید به گونهای طراحی گردد که اصلاً نیازی به دفترچهٔ راهنما نداشته باشد و صاحبش به محض اینکه کامپیوتر خود را روشن کرد، با کمی گشتزنی در بخشهای مختلف کاملاً متوجه شود که هر بخش مخصوص انجام چه کاری است.
حال نوبت به نظرات شما میرسد. آیا با این دیدگاه موافق هستید که در حین فرایند طراحی سایت یا اپ موبایل باید فرض را بر این بگذاریم که کاربران اصطلاحاً Technophobe هستند؟ علاوه بر این، آیا آنچه در این مقاله ادعا شد در طراحی رابط کاربری این سایت رعایت شده است؟